×
اطلاعات بیشتر باشه، مرسی برای ارائه بهترین تجربه کاربری به شما، ما از کوکی ها استفاده میکنیم

نامت غم شعر..

از �من� و �تو� تا �ما� آنروز، من تمامی غمم را به دو چشمت خواندم ای که نامت غم شعر شعر ابرین مرا عمر غمگین مرا مزرع بی بر و بی باور دیرین مرا آشنا کن به خود ای مزرعه باور سبز. گردبادم نه که آب و فرارم نه قرار و سکوتم نه زبان تو رها گشته ز هر نام ، مرا باور کن، هستیم دستخوش دشنه و دیوار شماست، غرق توفان خداست! نوح ای نوح کجایی تو، کجا؟ از سرشتم که چو خاکستر بود که خبر داد به باد -- خود باد! چون گذشت از گذرم وه که چه بیچاره گریست بسکه ویرانی و درد بسکه بیحاصل و سرد. من از آن شاخچه سبز که در دست تو بود چه گرفتم؟ حسرت. یاد آن روز تفائل به نکویی بادا تو، چون صمیمیت باران به بهار ، چون صمیمیت پروانه به باغ ، چون صمیمیت شاعر به غزل ، چون صمیمیت عابد به نماز... در خطوط کف دستم دیدی تو چه دیدی به دو دستم؟ --اندوه! من چه خواندم به نگاهت ؟ وه که دستان من این خوشه دایم به نیاز از کجا تا به کجا سوی آغوش تو ماند و تو رفتی ، رفتی من صمیمانه ترین قامت افراخته ام که تو برگش بودی تو مرا میخوانی ؟ --نه ! تو مرا میرانی ؟ --نه ! آه از عشق ازین حاد ترین واژه ی قرن ! نه که عشق من و تو که شکوهش تا اوج و ثباتش چون کوه در تمامیت یک شهر خراب از اندوه. تو زمینی بودی رسته در تو همه گی برگ دروغ من ترا آب شدم من ترا تا به ثریا بردم و در آن مقدم لاهوتی خویش فکر ناسوتی پر رنگ ترا شخم زدم از صداقت خوبی ، یکرنگی ، از ایمان ! تو تب آلوده ترین زمزمه ها را دیدی دوستی را دیدی به تو از دوستی و عشق سخن ها گفتند به تو گفتند که او بیرنگ است راستی بیرنگم ، یکرنگم! عشق در من و چو من درد کشان یکرنگیست غزل نم نم باران و زمین شعر است. تو کتابی بودی ، همه آیات تو در لوح زبان مردم که چنین است و چنان که ازین است و از آن لیک آنروز ، در آن روز سکوت چشمهای تو به من می گفتند نه چنین ام ، نه چنان نه ازینم ، نه از آن فقط از خویشتنم ای که در خویشتنت خویشتن من پنهان تو بمان ، تو مرو ، ناکران غم خاموش مرا پایان باش. در گذر گاه تنت که گذر گاه شب وسوسه هاست عطر الوده ترین باغ هوس را دیدم هست را باید در نام تو دید نیست را در غم من صبح با نام تو پیوند زده شام با واژه من ، من همینم که مرا می بینی تو نه آنی که ترا می بینم تو بهاری و صدا من خزانم و سکوت باز هم از هم و در هم جاری همسفر ، تا به کجا ؟ تا به خدا ، تا جاوید!
شنبه 11 بهمن 1387 - 6:03:10 AM

ورود مرا به خاطر بسپار
عضویت در گوهردشت
رمز عبورم را فراموش کردم